خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) سال .
-
عام
فرهنگ فارسی معین
(مّ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) همه را فراگیرنده ، شامل . 2 - (اِ.) همه ، همگان ، همگانی .
-
واژههای مشابه
-
عام المنفعه
فرهنگ فارسی معین
(مُّ لْ مَ فَ عَ) [ ع . عام المنفعة ] (ص مر.) آن چه که سودش به عموم برسد.
-
واژههای همآوا
-
اعم
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ مّ) [ ع . ] 1 - (ص تف .)عام تر، شامل تر. 2 - (ص .) گروه بسیار.
-
جستوجو در متن
-
شاهراه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) راهی که وسعت دارد، راه عام ، جاده اصلی و بزرگ .
-
قطاس
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ معر - یو. ] (اِ.) نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راستة آب بازان .
-
اپیدمی
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِ) [ فر. ] (اِ.) عارضه یا بیماری عام ، بیماری ای که به عموم مردم سرایت کرده باشد، مسری ، همه گیر (فره ).
-
اعم
فرهنگ فارسی معین
(اَ عَ مّ) [ ع . ] 1 - (ص تف .)عام تر، شامل تر. 2 - (ص .) گروه بسیار.
-
بقل
فرهنگ فارسی معین
(بَ) [ ع . ] (اِ.) هر گیاهی که زمین بدان سبز گردد، اسم عام سبزی ها و علوفه های خوراکی ؛ سبزی ، تره ؛ ج . بقول .
-
موقوفه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ) [ ع . موقوفة ] (اِ.) ملکی که درآمد آن برای کارهای عام المنفعه یا اموری که واقف تعیین کرده اختصاص داده شده .
-
داستان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - سرگذشت . 2 - قصه ، حکایت . 3 - مشهور ، زبانزد خاص و عام .
-
دانشق
فرهنگ فارسی معین
(نِ شَ) [ تر. ] (اِ.) = دانشمق : 1 - اجتماع برای مشورت ، کنکاج . 2 - مجلس مشورت ، مجلس عام .