عایق شمعspark plug insulator, ceramic insulator, insulatorواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای سرامیکی معمولاً از جنس آلومینا (A1203) که مانع از تخلیۀ الکتریکی بین الکترود مرکزی و پوستۀ بیرونی شمع میشود
بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
بدنۀ شمعspark plug shell, spark plug bodyواژههای مصوب فرهنگستانبخش فلزی بیرونی شمع که قسمت پایینی عایق شمع را احاطه کرده است
عایقفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع میشود.۲. (فیزیک) مادهای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمیکند؛ نارسانا: عایق صوتی.
عایقفرهنگ فارسی معین(یِ) [ ع . عائق ] (اِفا.) 1 - باز دارنده ، مانع . 2 - جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد.
عایقفرهنگ فارسی عمید۱. آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع میشود.۲. (فیزیک) مادهای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمیکند؛ نارسانا: عایق صوتی.
خط گازعایقgas-insulated lineواژههای مصوب فرهنگستاننوعی خط برق که رساناهای آن در محفظه قرار دارند و با گاز فشرده عایق شدهاند
درزبند عایقinsulated joint plugواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای نارسانا در درز عایق که با چسب به دو سر ریل متصل میشود
درز عایقinsulated joint, block jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعی درز ریل با عایقبندی خاص برای جلوگیری از عبور جریان الکتریکی از ریلی به ریل دیگر