لغتنامه دهخدا
عباقیة. [ ع َ ی َ ] (ع مص ) عباقه . بوی خوش در کسی گرفتن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). || بوی خوش به کسی یا چیزی چسبیدن . || منتشر شدن بوی خوش در مکان . || اقامت کردن در مکان . || حریص شدن به چیزی . (اقرب الموارد). || (ص ، اِ) دزد سخت دزدنده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).