زوال زیستگاهhabitat loss, habitat reductionواژههای مصوب فرهنگستاننابودی دائمی یا تدریجی شرایط زیستمحیطی بهطوریکه تداوم حیات یک اندامگان در آن امکانپذیر نباشد
عادات غذاییfood habits, dietary habits, eating habitsواژههای مصوب فرهنگستانرفتار افراد در انتخاب و مصرف غذا
زیستگاه بحرانیcritical habitatواژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای که دولت آن را برای بقا و بازیابی (recavery) گونههای درتهدید یا درخطر مشخص کرده است
زیستگاه حیاتوحشwildlife habitatواژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای از خشکی یا آب مانند بیشهزار و کشتزار و چراگاه و شکارگاه و تالاب که نیازهای نوع ویژهای از حیاتوحش یا گروههایی از حیاتوحش را تأمین میکند
vainدیکشنری انگلیسی به فارسیبیهوده، غرور، عبثی، عبث، باطل، پوچ، بی فایده، تهی، عقیم، ناچیز، جزیی، عاطل، خود بین