لغتنامه دهخدا
ذوالحمار. [ ذُل ْ ح ِ ] (اِخ ) لقب اسود عنسی کذّاب ، مُتَنبی که به سال دهم از هجرت در یَمن دعوی نبوت کرد و به سال یازدهم کار وی بالا گرفت و رسول اکرم صلوات اﷲ علیه به فیروزبن دیلمی یا فیروزان دیلمی یا باذان رئیس ابناء فارس که مسلمانی پذیرفته بود بنوشت تا او را از میان برگیرد