حبیلغتنامه دهخداحبی . [ ] (اِخ ) بنت خلیل بن حبشیةبن سلول . مادر عبدمناف جد رسول اکرم (ص ). رجوع به مجمل التواریخ ص 227 شود.
حبیلغتنامه دهخداحبی . [ ] (اِخ ) قادین یا حبی خاتون شاعره ٔ ترک از اهل اماسیة. صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید:مشهورترین شاعره ٔ عثمانی است ، حفیده ٔ شیخ یحیی و زوجه ٔ شمسی چلپی و ندیمه ٔ سلطان سلیم خان ثانی بود و نفوذ و اقتداری بزرگ داشت و خانه ٔ او ملجاء و مرجع ارباب حوائج بود. اشعار او نهایت
حبیلغتنامه دهخداحبی . [ ح ِ بی ی / ح ُ بی ی ] (ع اِ) ابر برهم نشسته یا ابر بلند برآمده مانند کوه نزدیک افق . (منتهی الارب ). ابر که پدید آید چون کوهی پیش از آنکه بپراکند. (مهذب الاسماء).
خطفلغتنامه دهخداخطف . [ خ َ ] (ع مص ) ربودن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از تاج المصادر بیهقی ). منه : خطف الشیی ٔ خطفاً. || خیره گردانیدن برق بینایی را. (منتهی الارب )(از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خطف البرق الحجر. (منتهی الارب ). || استراق سمع کردن شیطان .