عبیدانلغتنامه دهخداعبیدان . [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) نام وادی حیه است به ناحیه یمن که گویند در آن مار بزرگی است . که مانع رفت و آمد و چرانیدن حیوانات است . (معجم البلدان ).
عبدانلغتنامه دهخداعبدان . [ ع َ ] (اِخ ) یکی از دهات مرو است که بوالقاسم عبدالحمیدبن عبدالرحمان بن احمد العبدانی منسوب است بدان . (از معجم البلدان ).
عبدانلغتنامه دهخداعبدان . [ ع َ ب ُ ](اِخ ) نهر عبدان ، نهری است به بصره در جانب فرات منسوب به مردی است از اهل بحرین . (از معجم البلدان ).
عبدالغتنامه دهخداعبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن زیاد العسکری الاهوازی الجوالیقی معروف به عبیدان . از علماء حدیث است .از تألیفات اوست : الفوائد. وی به سال 216 هَ . ق . متولد و در 306 هَ . ق . درگذشت . (از ا