اجمودلغتنامه دهخدااجمود. [ اَ ] (اِ) آجمود. اجموده . اجواین خراسانی . و در بعض کتب طبی بمعنی کرفس گرفته اند. (مؤید الفضلاء). کرفس را گویند. (برهان قاطع) (شعوری ). و در بعض کتب بمعنی کهورا آمده . اجمود ظاهراً هندی است .
عظموتلغتنامه دهخداعظموت . [ ع َ ظَ] (ع اِمص ) بزرگی و خودنمائی و ناز و گردن کشی و بزرگ منشی و نخوت . (منتهی الارب ). کبر و نخوت و زهو، و واوو تاء آن زائد است مبالغه را. (از اقرب الموارد).
عزموتلغتنامه دهخداعزموت . [ ] (اِخ ) (بمعنی تا بموت قوی ) نام موضعی است در بن یامین . وبرخی آن را همان حزمه دانسته اند که در شمال عناثوث یعنی عناثای تازه واقع است . (از قاموس کتاب مقدس ).