عدامللغتنامه دهخداعدامل . [ ع ُ م ِ ] (ع ص ) دیرینه و سال خورده از هر چیزی . (قطرالمحیط) (اقرب الموارد)(از منتهی الارب ). || سطبر و کهنه از درخت و سوسمار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
عدملیلغتنامه دهخداعدملی . [ ع ُ م ُ لی ی ] (ع ص ) دیرینه و سالخورده از چیزی . (قطرالمحیط) (منتهی الارب )(آنندراج ). عداملی . (منتهی الارب ). || سطبر و کهنه از درخت و سوسمار. (قطرالمحیط) (منتهی الارب ). عداملی . عدمل . (منتهی الارب ). رجوع به عدمل شود.
دیرینهلغتنامه دهخدادیرینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) کهنه . (غیاث ) قدیم . کهن . دیرین . قدیمه : عادی ؛ سخت دیرینه . (یادداشت مؤلف ) : چو ارجاسب آگاه شد شاد شداز اندوه دیرینه آزاد شد. دقیقی .و دیگر س