عدنانیةلغتنامه دهخداعدنانیة. [ ع َ نی ی َ ] (اِخ ) اراضی ... حجاز و نجدو اراضی مجاور آن از اواسط جزیرةالعرب و آنان را مضریه گویند و معدیه هم نامند. رجوع به قحطانیه شود.
عدنانیلغتنامه دهخداعدنانی . [ ع َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب بعدنان .- باغ عدنانی ؛ در کوشک باغ عدنانی . (تاریخ بیهقی ).و از سرای عدنانی به باغ فرورود. (تاریخ بیهقی ).- سرای عدنانی ؛ سرایی بوده است بشهر نیشابور : از ر
باغ عدنانیلغتنامه دهخداباغ عدنانی . [ غ ِ ع َ ] (اِخ ) باغی بوده است به هرات و گویا منسوب است به ابی عامر عدنان بن محمدالضبی که در اواخر عهد سامانیان رئیس هرات بوده است . (از حاشیه ٔ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 49) : امیر [ مسعود پس از حرکت از نیشا
عرب عدنانیلغتنامه دهخداعرب عدنانی . [ ع َ رَ ب ِ ع َ نی ی ] (اِخ ) عرب مستعربه . و رجوع به عربستان و عرب عاربه و عدنان شود.
عامرلغتنامه دهخداعامر. [ م ِ ] (اِخ ) قبیله ای است از بنی ضَیّه از عدنانیه . (از معجم قبائل العرب ).
شیبانلغتنامه دهخداشیبان . [ ش َ ] (اِخ ) تیره ای از عبیدبن ثعلبةبن یربوع از عدنانیة. (از معجم قبایل العرب ).
طهیةلغتنامه دهخداطهیة. [ طُ هََ ی ْ ی َ ] (اِخ ) دختر عبدشمس بن سعد از طائفه ٔ تمیم عدنانیه یا جاهلیه است از ابناء عدنانیه که به «بنوطهیة» معروفند و نسبت به وی طهوی بسکون هاء میباشد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 452).
شیبةلغتنامه دهخداشیبة. [ ش َ ب َ ] (اِخ ) ابن عثمان .بطنی از قریش از عدنانیة. (از معجم قبایل العرب ).