حراقاتلغتنامه دهخداحراقات . [ ح َرْ را ] (ع اِ)ج ِ حَرّاقه . (منتهی الارب ). مواضع عیاران و قلابان .
حراقتلغتنامه دهخداحراقت . [ ح ِ ق َ ] (ع مص ) سوزش و سوختگی ، مگر در کتب معتبره ٔ لغات اینطور به الف بنظر نیامده . (غیاث ). رجوع به حراقه شود.
حرکاتلغتنامه دهخداحرکات . [ ح َ رَ ] (ع اِ) ج ِ حرکت . (دهار). حرکتها. جنبشها. جنبیدن ها. مقابل سکنات : حرکاتش همه رهه هنر است برم از جان من عزیزتر است . عنصری .متناسبند و موزون حرکات دلفریبت متوجهند با ما سخنان بی حسیبت . <