عرضاًلغتنامه دهخداعرضاً. [ ع َ رَ ضَن ْ ] (ع ق ) اتفاقاً.به طور ناگهانی . غفلةً. بدون عمد. (ناظم الاطباء).
عرضاًلغتنامه دهخداعرضاً. [ ع َ ضَن ْ ] (ع ق ) از پهنا و از پهنی . (ناظم الاطباء). به عرض . به پهنا. مقابل طولا : و از دیگر جانب تا مصر طولا و عرضا به ضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 73). || افقی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
حواصیل ارغوانی حقیقیArdea purpurea purpureaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ حواصیلیان و راستۀ لکلکسانان که از حواصیل خاکستری تیرهتر و کوچکتر است
طولاًلغتنامه دهخداطولاً. [ لَن ْ ] (ع ق ) بطول . بدرازا. مقابل عرضاً. بدرازی : ... آن دیار تا روم و از جانب دیگر تا مصر طولاً و عرضاً بضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 73). || عمودی .
دوفتهلغتنامه دهخدادوفته . [ دُ ف َت ْ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دستار و کمربندی را گویند که در هر دو طرف آن عرضاً چیزی از طلا یا نقره یا ابریشم یا ریسمان به سوزن کار کرده باشند. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
اخقاقلغتنامه دهخدااخقاق . [ اِ ] (ع مص ) اخقاق بکرة؛ فراخ سوراخ گردیدن چرخ چاه از محور. || فراخ کرانه شدن نعامه از زرنوق . (نعامه چوبی است که عرضاً بر دو زرنوق (دو پایه ) ساخته بر کناره ٔ چاه نهند). || آواز دادن شرم زن گاه آرمش .