لغتنامه دهخدا
عسلوج . [ ع ُ ] (ع اِ) آنچه نرم و سبز باشد از شاخه های درخت و رَز و آنچه ابتدا روئیده باشد، و گویند آن گیاهی است بر ساحل رودها که از شدت نرمی خمیده گردد. (از اقرب الموارد). گویند: مات العسلوج ؛ یعنی شاخه خشک شد. (از اقرب الموارد). عُسلُج . عِسلاج . ج ، عَسالج ، عَسالیج . (اقر