عشیةلغتنامه دهخداعشیة. [ ع َ شی ی َ ] (ع اِ) آخر روز. (منتهی الارب ). شبانگاه . (زمخشری ) (دستور اللغة). شبانگاه ، از نماز شام تا نماز خفتن . (دهار). به معنی «عشی ّ» است ، چنانکه گویند: أتیته عشیة أمس یا عشی أمس ، و برخی گویند عشیة مؤنث عشی است و عرب آن را به معنی عشی بکار میبرد، و برخی گ
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
حسیحلغتنامه دهخداحسیح . [ ح َ ] (اِخ ) رئیس فرقه ٔ مغتسله و شاگرداو شمعون است . (ابن الندیم ). رجوع به مغتسله شود.
حشیةلغتنامه دهخداحشیة. [ ح َ شی ی َ ] (ع اِ) بسترآکنده . توشک و نهالی آکنده بچیزی چون پنبه و پشم و جز آن . نهالی . (مهذب الاسماء) ج ، حشایا. || بالشچه ٔ زنان که بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید.
اعشیةلغتنامه دهخدااعشیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ عَشاء، بمعنی طعام شبانگاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تعشیةلغتنامه دهخداتعشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) آتش افروختن زیر آشیانه تا مرغان کور گردند و شکار کرده شوند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی را شام دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). طعام شبانگاهی خورانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد