عطرمایهessenceواژههای مصوب فرهنگستانمادهای دارای عطر یا طعم معمولاً خوش که از عصارۀ اندامهای مختلف گیاهان به دست آید
عطرمایۀ روغنیessential oilواژههای مصوب فرهنگستانترکیب معطر و فرّاری که معمولاً از منابع گیاهی استخراج میشود و در روغن محلول است
عطرمایۀ مرکباتcitrus oil, citrus essential oilواژههای مصوب فرهنگستانعطرمایۀ روغنی بهدستآمده از میوۀ مرکبات که عمدتاً در پوست آنها وجود دارد
حثرمةلغتنامه دهخداحثرمة. [ ح ِ رِ م َ / ح َ رَ م َ ] (ع اِ) حثربة. (منتهی الارب ). گو لب زورین . (مهذب الاسماء). مغاکچه ٔ لب برین . || سطبری لب . (منتهی الارب ).
هثرمةلغتنامه دهخداهثرمة. [ هََ رَ م َ ] (ع مص ) سخن بسیار گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیاری سخن . کثرت کلام .(ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). این کلمه مقلوب هثمرة و مبدل هتمرة میباشد. رجوع به این مدخلها شود.
عطرمایۀ روغنیessential oilواژههای مصوب فرهنگستانترکیب معطر و فرّاری که معمولاً از منابع گیاهی استخراج میشود و در روغن محلول است
عطرمایۀ مرکباتcitrus oil, citrus essential oilواژههای مصوب فرهنگستانعطرمایۀ روغنی بهدستآمده از میوۀ مرکبات که عمدتاً در پوست آنها وجود دارد
طعم سبزیherb flavourواژههای مصوب فرهنگستانطعم عطرمایههای روغنی موجود در سبزیهای خوراکی که به غذا افزوده میشود
لرزانکjellyواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ خوراکی شفاف و معمولاً رنگی که از ژلاتین یا آبمیوه یا عطرمایۀ میوه و شکر درست شود
عطرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی طر، اسانس، بویخوش، عطریات، عرق، عطرمایه گلاب، مُشک، مشکدانه، دانههای خطمی معطر، گل، میوه پارفم، ادوکلن، افترشیو، ادوتوالت، زیباسازی عود، بخور عطار دیور، شانل عطرسازی