لغتنامه دهخدا
عظو. [ ع َظْوْ ] (ع مص ) زشت کردن . || هلاک نمودن به زهر خورانیدن . (از منتهی الارب ). بدی کردن به کسی و سؤقصد کردن به او و سم خورانیدن وی را. (از اقرب الموارد): لقاه اﷲ ماعظاه ؛ خداوند او را روبرو کند با آنچه بدی رساند او را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باز گردا