عفاهملغتنامه دهخداعفاهم . [ ع ُ هَِ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ توانای چست و تیزرو. || فراخی عیش . || دویدگی سخت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
افهملغتنامه دهخداافهم . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) داناتر. بافهم تر.(ناظم الاطباء). مفهوم تر. (یادداشت مؤلف ) : و هو [ ای الدب ] من افهم الحیوان . (ابن البیطار).
افحاملغتنامه دهخداافحام . [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن اندوه کسی را از شعرگوئی . (ناظم الاطباء). از شعرگوئی بازداشتن کسی را اندوه . (منتهی الارب ). || گریستن کودک چندانکه آوازش سپری شود. || بانگ کردن گوسپند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خاموش گردانیدن بحجت و خصومت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا
عفاهنلغتنامه دهخداعفاهن . [ ع ُهَِ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ زورمند چست و چالاک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عفاهم . رجوع به عفاهم شود.
دویدگیلغتنامه دهخدادویدگی .[ دَ دَ / دِ ] (حامص ) تاخت و تکاپو. (ناظم الاطباء). عفاهم ؛ دویدگی سخت . سعران . عداء، عدوان ؛ سخت دویدگی . لبطة؛ دویدگی لنگ . کأکاء؛ دویدگی دزد. کبة؛ دویدگی اسب بسرعت . (منتهی الارب ). و رجوع به دویدن شود.
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پا فقط دو انگشت دارد که از