افریجیونلغتنامه دهخداافریجیون . [ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از پری ، یعنی پیرامون و از ژ یونانی ، یعنی زمین مقابل اوج . (یادداشت دهخدا). بیرونی آرد: و لفظ نزدیک را بیونانی افریجیون خوانند ای نزدیکترین دوری و به تازی حضیض خوانند ای فروترین جای . (التفهیم ).
افروزانلغتنامه دهخداافروزان . [ اَ ] (نف ، ق ) در حال افروختن . (یادداشت دهخدا). || فروزنده . تابان . محرق . سوزان . متشعشع. دارای نور و روشنائی . (ناظم الاطباء). تابان . درخشان . مشتعل . (فرهنگ فارسی معین ).