عفشللغتنامه دهخداعفشل . [ ع َ ش َ ] (ع ص ) مرد گران جان ثقیل . (منتهی الارب ). مرد سنگین و انبوه . (از اقرب الموارد). عَفَنشل . رجوع به عفنشل شود.
افسللغتنامه دهخداافسل . [ اَ س ُ ] (ع اِ) ج ِ فَسل ، بمعنی شاخ انگور نشاندنی . || مرد فرومایه و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به فسل شود.
عفشلیللغتنامه دهخداعفشلیل . [ ع َ ش َ ] (ع ص ) مرد ثقیل و گران . (منتهی الارب ). مرد سنگین و انبوه .(از اقرب الموارد). عَفشل . و رجوع به عفشل شود. || درشت خوی . (منتهی الارب ). جافی و ثقیل . (اقرب الموارد). || گنده پیر فروهشته گوشت . (منتهی الارب ). عجوز سست گوشت . (از اقرب الموارد). || گلیم بس
عفنشللغتنامه دهخداعفنشل . [ ع َ ف َ ش َ ] (ع ص ) مرد گرانجان ثقیل . (منتهی الارب ). مرد تخمه زده ٔ سنگین . (ناظم الاطباء). به معنی عَفشَل است . (از اقرب الموارد). رجوع به عفشل شود.
عفشلیللغتنامه دهخداعفشلیل . [ ع َ ش َ ] (ع ص ) مرد ثقیل و گران . (منتهی الارب ). مرد سنگین و انبوه .(از اقرب الموارد). عَفشل . و رجوع به عفشل شود. || درشت خوی . (منتهی الارب ). جافی و ثقیل . (اقرب الموارد). || گنده پیر فروهشته گوشت . (منتهی الارب ). عجوز سست گوشت . (از اقرب الموارد). || گلیم بس