خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفونت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفونت
لغتنامه دهخدا
عفونت . [ ع ُ ن َ ] (ع اِمص ) عفونة.بدبوئی . گنده بوئی . تعفن . گندیدگی . (ناظم الاطباء). بدبوئی و گنده شدن چیزی . (غیاث اللغات ). پارسی عفونت پوسیدن است یعنی رطوبتی تباه شده و از حال خویش بگردیده . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بویناکی . دفر. تعفن . نتن .گ...
-
واژههای همآوا
-
عفونة
لغتنامه دهخدا
عفونة. [ ع ُ ن َ ] (ع مص ) پوسیده شدن در نم . (تاج المصادر بیهقی ) گنده شدن و پوسیده شدن در نم . (دهار). بدبوی و گنده شدن چیزی . (آنندراج ). عَفَن .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عفن و عفونت شود. || (اِمص ) دلگیری هوا. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
عفونات
لغتنامه دهخدا
عفونات . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عفونت . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عفونت و عفونة شود.
-
عفین
لغتنامه دهخدا
عفین . [ ع َ ] (ع ص ) عَفِن . با عفونت : هوای جرجان وبی و عفین است و لشکرهای ما به عفونت این هوا مستأذی شوند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 114).
-
گندآور
لغتنامه دهخدا
گندآور. [ گ َ وَ ] (نف مرکب ) عفونت آور. مولد گند.
-
گندایی
لغتنامه دهخدا
گندایی . [ گ َ ] (حامص ) گنده شدن . عفونت . نَتن . و رجوع به گندا و گندای شود.
-
تب مطبقه
لغتنامه دهخدا
تب مطبقه . [ ت َ ب ِ م ُ ب ِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب دموی لازم است و بر دو نوع بود: یکی از عفونت خون در عروق و خارج عروق خیزد و دیگری از سخونت خون و غلیان آن بدون عفونت . (از بحر الجواهر).
-
ناگندیدن
لغتنامه دهخدا
ناگندیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص منفی ) مقابل گندیدن ، به معنی عفونت گرفتن و فاسد شدن و بدبوی شدن .
-
فلیفیون
لغتنامه دهخدا
فلیفیون . [ ] (معرب ، اِ) اسم دوایی مرکب است حاد و نافع جهت تأکل لثه و عفونت دندان . (فهرست مخزن الادویه ).
-
عفونی
لغتنامه دهخدا
عفونی . [ ع ُ ] (ع ص نسبی ) منسوب به عفونة و عفونت . دارای عفونت : قانون علاج تبهای عفونی ... بکار باید داشت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به عفونت و عفونة و تب عفونی شود.- ضدعفونی ؛ آنکه عفونتش زایل شده است . (فرهنگ فارسی معین ).- ضدعفونی شده ؛ در...
-
بدبویی
لغتنامه دهخدا
بدبویی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) عفونت و گندگی . (ناظم الاطباء). دفر. گندگی . گندایی . بخار. نتن . عفونت . (یادداشت مؤلف ): خَمَن ؛ بدبویی . (منتهی الارب ). چون رنیاد را در دهان نگاه دارند بدبویی دهان و درد دندان را زایل گرداند. (ریاض الادویه ).
-
مومیایی کردن
لغتنامه دهخدا
مومیایی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حفظ و تحنیط اجساد مردگان دربرابر عفونت : مومیایی کردن اجساد مردگان . تصییر. مومیاکاری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مومیاکاری شود.
-
گندیدگی
لغتنامه دهخدا
گندیدگی . [ گ َ دی دَ / دِ ] (حامص ) گندگی . (آنندراج ). تعفن . عفونت . (ناظم الاطباء). رجوع به گندگی و تعفن شود. || پوسیدگی . (ناظم الاطباء).