خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عفونت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
عفونت
فرهنگ فارسی معین
(عُ نَ) [ ع . عفونة ] 1 - (مص ل .) فاسد شدن ، بد طعم و بو شدن . 2 - (اِمص .) بدبویی ، گندیدگی .
-
جستوجو در متن
-
استیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) چرک و عفونت زخم .
-
ریم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ په . ] (اِ.) چرک ، عفونت .
-
گندیدگی
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (حامص .) تعفن ، عفونت .
-
سینه پهلو
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ) (اِمر.) التهاب و عفونت نسج پوششی ریتین (جنب ها) ذات الجنب .
-
پوسیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) 1 - فرسوده شدن ، فاسد شدن ، کهنه شدن . 2 - عفونت یافتن . 3 - پژمرده شدن .
-
ذات الریه
فرهنگ فارسی معین
(تُ رّ یِ) [ ع . ذات الرئة ] (اِمر.) عفونت و التهاب در نسج ریه خصوصاً به وسیلة میکربی به نام پنوموکوک .
-
ژنژیویت
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) [ فر. ] (اِ.) التهاب و عفونت لثه بر اثر میکرب ها و عوامل خارجی که در صورت مزمن شدن تبدیل به پیوره می شود.
-
قانقاریا
فرهنگ فارسی معین
(نْ) (اِ.) = غانغاریا: فساد و عفونت ، فساد و عفونتی که در قسمتی از عضله یا استخوان پیدا شود و آن را سیاه و فاسد کند.
-
جالی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - روشن ، واضح . 2 - جلا - دهنده ، پاک کننده . ؛ ادویة ~: دواهایی که عفونت های جلدی را با آن پاک کنند، ضد - عفونی های جلدی .
-
گند
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) 1 - بوی بد، عفونت . 2 - کثافت ، آلودگی . ؛ ~ ِ چیزی بالا آمدن (درآمدن ) : (عا.) فساد آن آشکار شدن . ؛ ~چیزی را بالا آوردن : (عا.) کاری را بسیار بد انجام دادن ، رسوا شدن .
-
گوشی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - گیرندة تلفن که به وسیلة آن صدای طرف مکالمه شنیده می شود. 2 - وسیله ای برای پوشاندن گوش برای سرما و گرما. 3 - اسبابی برای گوش دادن به صداهای درون بدن جاندار مثل قلب و ریه . 4 - سمعک . 5 - نوعی بیماری در سرانگشتان که باعث عفونت آن می شود.