عقصاءلغتنامه دهخداعقصاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعقص است در تمام معانی . ج ، عُقص . (از اقرب الموارد). رجوع به أعقص شود.
اقساءلغتنامه دهخدااقساء. [ اِ ] (ع مص ) سخت گردانیدن گناه دل را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || سکونت ورزیدن در کوه قسا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اقشاءلغتنامه دهخدااقشاء. [ اِ ] (ع مص ) درویش گردیدن پس از توانگری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).