علیقلی ماهرلغتنامه دهخداعلیقلی ماهر. [ ع َ ق ُ ی ِ هَِ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی دامغانی . متخلص به ماهر. وی شاعر و نقاش و خطاط قرن یازدهم هَ . ق . بود. اصل او از صحرای دامغان است سپس به اردبیل رفت و در آنجا به عطاری اشتغال ورزید. او را دیوانی است . نام او را برخی تذکره نویسان «محمدقلی ماهر» آورده اند
آلکلیلغتنامه دهخداآلکلی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) الکلی . آنکه به بسیار آشامیدن مشروبهای الکل دار چون شراب و عرق و کنیاک و رم و سایر انواع آن معتاد است .
الکلیفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که عادت به نوشیدن الکل دارد.۲. آنچه دارای الکل باشد: نوشیدنی الکلی.۳. آغشته به الکل: دستم الکلی شد.
علیقلی تبریزیلغتنامه دهخداعلیقلی تبریزی . [ ع َ ق ُ ی ِ ت َ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی . متخلص به ماهر. رجوع به علیقلی ماهر شود.
علیقلی دامغانیلغتنامه دهخداعلیقلی دامغانی . [ ع َ ق ُ ی ِ ] (اِخ ) اردبیلی تبریزی دامغانی . متخلص به ماهر. رجوع به علیقلی ماهر شود.