علی رغملغتنامه دهخداعلی رغم . [ ع َ لا رَ م ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بر خلاف میل و خواهش . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). به ناخواست . به ناخواه . بررغم . نه بر میل : امشب براستی شب ما روز روشن است عید وصال دوست علی رغم دشمن است . سعدی .
علي الرغم مندیکشنری عربی به فارسیبا وجود , بااينکه , کينه ورزيدن , باوجود اينکه , علي رغم , باوجود , بدون توجه
خراب ـ کاراfail-operational, fail-operativeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی سامانهای که در صورت خرابی، علیرغم هشداردهی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود
سامانۀ خراب ـ کاراfail-operational systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در صورت بروز خرابی در آن، علیرغم هشدار خرابی، در عملکردش محدودیتی ایجاد نمیشود