عمردةلغتنامه دهخداعمردة. [ ع َ م َرْ رَ دَ ] (اِخ ) نام خواهر مِشرَح و محوِّس و جَمَد و أبضعة از بنی معدیکرب ، که هر چهار را لعنت کرد نبی صلی اﷲ علیه و سلم . (منتهی الارب ). رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 342 شود.
امیردهلغتنامه دهخداامیرده . [ اَ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندی شهرستان بابل با 195 تن سکنه . آب از چشمه ٔ بولک و محصول آن برنج و غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
ترکیبات همردهhomologous compoundsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از ترکیبهای آلی که تفاوت هریک از آنها با ترکیب بلافصل خود در یک واحد CH2 است