دستور عملیاتیoperation orderواژههای مصوب فرهنگستاندستوری که فرمانده به عوامل تحت فرمان خود میدهد و هدف از آن تأثیرگذاری بر اجرای عملیات است اختـ .دستات 1 OPORD
بُرد عملیاتیrange 2واژههای مصوب فرهنگستانفاصلهای که یک وسیلۀ زمینی، همراه با محموله، با استفاده از سوخت مخزن یا مخازن خود میتواند برود و بازگردد
پایگاه عملیاتیbase of operationsواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای که در ناحیۀ مواصلاتی منطقۀ عملیات قرار دارد و نیروهای نظامی عملیات آفندی خود را از آنجا شروع میکنند
تعریف عملیاتیoperational definitionواژههای مصوب فرهنگستانتعریف یک موضوع براساس عملیات قابلمشاهده و قابلاندازهگیری
دستور عملیاتیoperation orderواژههای مصوب فرهنگستاندستوری که فرمانده به عوامل تحت فرمان خود میدهد و هدف از آن تأثیرگذاری بر اجرای عملیات است اختـ .دستات 1 OPORD
بُرد عملیاتیrange 2واژههای مصوب فرهنگستانفاصلهای که یک وسیلۀ زمینی، همراه با محموله، با استفاده از سوخت مخزن یا مخازن خود میتواند برود و بازگردد
پایگاه عملیاتیbase of operationsواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای که در ناحیۀ مواصلاتی منطقۀ عملیات قرار دارد و نیروهای نظامی عملیات آفندی خود را از آنجا شروع میکنند
تعریف عملیاتیoperational definitionواژههای مصوب فرهنگستانتعریف یک موضوع براساس عملیات قابلمشاهده و قابلاندازهگیری
دستور عملیاتیoperation orderواژههای مصوب فرهنگستاندستوری که فرمانده به عوامل تحت فرمان خود میدهد و هدف از آن تأثیرگذاری بر اجرای عملیات است اختـ .دستات 1 OPORD
بار تراکنش عملیاتیoperational transaction loadواژههای مصوب فرهنگستانمقدار تراکنشها بر واحد زمان برای همة کاربران در همة نواحی دادة عملیاتی در یک برنامة کاربردی پایگاهداده
بُرد عملیاتیrange 2واژههای مصوب فرهنگستانفاصلهای که یک وسیلۀ زمینی، همراه با محموله، با استفاده از سوخت مخزن یا مخازن خود میتواند برود و بازگردد
پایگاه عملیاتیbase of operationsواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای که در ناحیۀ مواصلاتی منطقۀ عملیات قرار دارد و نیروهای نظامی عملیات آفندی خود را از آنجا شروع میکنند