عملیهلغتنامه دهخداعملیه . [ ع َ م َ لی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به عمل . (ناظم الاطباء).- رساله ٔ عملیه ؛ رساله ٔ مختصری که مجتهد حی ، فتاوی خود را در عبادات و بعضی از امور فقهی دیگر در آن نویسد.
حملهلغتنامه دهخداحمله . [ ح َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامل : حملةالعرش ؛ بردارندگان عرش . (مهذب الاسماء). حمله ٔ قرآن : اشراف امتی حملة القرآن .
حملةلغتنامه دهخداحملة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) آهنگ بر دشمن در جنگ . (منتهی الارب ). صولت : بهر حمله ای قارن رزم سازبیفکند صد گرد گردن فراز.فردوسی .بیک حمله از جایشان بگسلدچو بگسستشان بر زمین کی هلد. فردوسی .</
حملةلغتنامه دهخداحملة. [ ح ِم ْ / ح ُ ل َ ] (ع مص ) نقل کردن و رفتن از جایی بجایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حملیةلغتنامه دهخداحملیة. [ ح َ لی ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث حملی . قضیه ٔ حملیه . رجوع به حملی و رجوع به قضیه شود.
حمیلةلغتنامه دهخداحمیلة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) دوال شمشیر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کل و سربار. (اقرب الموارد). گران . (منتهی الارب ). هو حمیلة علینا؛ او گران و مانند عیال است بر ما. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
حکمت عملیهلغتنامه دهخداحکمت عملیه . [ ح ِ م َ ت ِ ع َم َ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دانش اصول انتظام احوال معاش . و اقسام آن سه باشد: سیاست مدن ، تدبیر منزل و علم تهذیب الاخلاق . عقل عملی . رجوع به حکمت شود. || حکمت عملیه ٔ ارسطو؛ خلقیات او.
حکمت عملیهلغتنامه دهخداحکمت عملیه . [ ح ِ م َ ت ِ ع َم َ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دانش اصول انتظام احوال معاش . و اقسام آن سه باشد: سیاست مدن ، تدبیر منزل و علم تهذیب الاخلاق . عقل عملی . رجوع به حکمت شود. || حکمت عملیه ٔ ارسطو؛ خلقیات او.