عنایةلغتنامه دهخداعنایة. [ ع َ ی َ ] (ع مص ) عنایت . مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی . (از اقرب الموارد). عِنایة. عُنی . رجوع به عنایة و عنی شود.
عنایةلغتنامه دهخداعنایة. [ ع ِ ی َ ] (ع مص ) عنایت . مشغول کردن کار کسی را و بی آرام ساختن و اندوهگین نمودن او. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). عارض شدن امری بر کسی و مشغول داشتن و محزون ساختن وی . (از اقرب الموارد). عَنایة. عُنی . رجوع به عنایة و عنی شود. || رنج دیدن بجهت کسی . (از منتهی
غاز تایوانیAnas formosaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کوچک جثه از اردکیان و راستۀ غازسانان با بدن حنایی یا قهوهای روشن و بالهای سفید
واژگون ـ خمشگراana-campylotropousواژههای مصوب فرهنگستانویـژگـی تـخمـکی که یـکی از رشـتههای آوندی آن خم شده، و از پایۀ بند ناف بهطرف ناحیۀ بن تخمک خورش، که فقط در امتداد سطح پایین خم شده، کشیده شده است و پیکرۀ پایه (basal body) ندارد
واژگون ـ دوسوگراana-amphitropousواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تخمکی که یکی از رشتههای آوندی آن خم شده و از پایۀ بند ناف بهطرف ناحیۀ بن تخمک خورش، که دارای خم تند در وسط و در امتداد سطح پایین و بالا است، کشیده شده است و اغلب یاختههای تمایزیافتۀ پیکرۀ پایۀ (basal body) آن در زاویۀ خمش قرار میگیرند
حنائةلغتنامه دهخداحنائة. [ ح ِن ْ نا ءَ ] (ع اِ) یکی حِنّاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حناء شود.
حنایةلغتنامه دهخداحنایة. [ ح ِ ی َ ] (ع اِ) انحناء و کجی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || (ع مص ) پیچیدن دست . || خم دادن چوب . || خراشیدن چوب را. || پوست باز کردن . || دو تا کردن پشت را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
عنايةدیکشنری عربی به فارسیتيمار , پرستاري , مواظبت , بيم , دلواپسي () غم , پروا داشتن , غم خوردن , علا قمند بودن
عنایةالغتنامه دهخداعنایةا. [ ع ِی َ تُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) توجه و لطف خداوند. || (اِخ ) آن را نام مردان نهند که در این مورد مصدر است بمعنی اسم مفعول ، یعنی مورد توجه خداوند.
عنایةالغتنامه دهخداعنایةا. [ ع ِی َ تُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) توجه و لطف خداوند. || (اِخ ) آن را نام مردان نهند که در این مورد مصدر است بمعنی اسم مفعول ، یعنی مورد توجه خداوند.