عندملغتنامه دهخداعندم . [ ع َ دَ ] (ع اِ) خون سیاوشان ، یا چوب بقم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دم الاخوین ویا بقم . (از اقرب الموارد) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از مخزن الادویة). بقم را گویند که آن چوبی باشد که چیزها بدان رنگ کنند، و خون سیاوشان را هم گفته اند. (برهان قاطع).
عندملغتنامه دهخداعندم . [ ع ِ دِم م ] (ع اِ مرکب )مخفف «عندی ام » است . رجوع به ترکیب های «عند» شود.
حندملغتنامه دهخداحندم . [ ح َ دَ ] (ع اِ) درختی است که بیخ های آن سرخ باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). یکی آن حندمة است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
قاطر مکیلغتنامه دهخداقاطر مکی . [ طِ رِ م َ کی ی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گیاهی است . و عندم یعنی دم الاخوین و خون سیاوشان نوعی از آن است .
شقایق النعمانلغتنامه دهخداشقایق النعمان . [ ش َ ی ِ قُن ْ ن ُ ] (ع اِ مرکب ) شقائق النعمان . آلاله . شقایق نعمان . لاله ٔ کوهی . عندم . (یادداشت مؤلف ). لاله . (مفاتیح ). شقائق النعمن . شقائق نعمان . شقر. لاله ٔ کوهی . (از تذکره ٔ صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی ). رجوع به شقایق نعمانی و شقائق النعمان و ذخیر
دم الاخوینلغتنامه دهخدادم الاخوین . [ دَ مُل ْ اَ خ َ وَ ] (ع اِ مرکب ) دم الثعبان . (ناظم الاطباء). خون سیاوشان . (دهار)(مهذب الاسماء). خون سیاوشان ، و آن صمغ درختی است سرخ خالص مایل به بنفش و قوتش مدتها باقی ماند و گویندعصاره ٔ گیاهی سرخ است و از سقوطر و نواحی هند خیزد.(منتهی الارب ) (از تحفه ٔ ح
بقملغتنامه دهخدابقم . [ ب َ ق َ / ب َق ْ ق َ ] (ع اِ) بکم . (برهان ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). معرب بکم و بگم ، چوبی باشد سرخ که رنگ رزان بدان چیزها رنگ کنند. (از برهان ). بقول ابن درید کلمه ٔ پارسی معرب است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). چوبی است سرخ که
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع ِ دَ / ع َ دَ / ع ُ دَ ] (ع اِ) ظرف غیرمتصرف است برای مکان ، خواه حقیقی باشد، مانند: جلست عند زید (نزد زید نشستم )؛ و خواه مجازی ، مانند: عند زید علم ٌ (زید را علمی است ). و برای زمان نیز بکار رود، م