خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عنفوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عنفوان
/'onfovān/
معنی
۱. اول جوانی.
۲. اول هرچیز.
۳. اول خوبی چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، شروع ≠ اختتام، پایان
دیکشنری
bloom, dawn, day, flush, heyday, prime
-
جستوجوی دقیق
-
عنفوان
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، شروع ≠ اختتام، پایان
-
عنفوان
فرهنگ فارسی معین
(عُ فُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اول جوانی . 2 - اول هر چیز.
-
عنفوان
لغتنامه دهخدا
عنفوان . [ ع ُ ف ُ ] (ع اِ) اول هر چیزی و خوبی و حسن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)؛ عنفوان شباب ؛ جوانی و یا ابتدای خوبی و بهجت آن . (از اقرب الموارد). اول هر چیز و آغاز جوانی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). لغت عنفوان ، وزن فنعلان است از ماده ٔ «ع...
-
عنفوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'onfovān ۱. اول جوانی.۲. اول هرچیز.۳. اول خوبی چیزی.
-
جستوجو در متن
-
عنفو
لغتنامه دهخدا
عنفو. [ ع ُ ف ُوو ] (ع اِ) اول و خوبی هر چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنفوان . رجوع به عنفوان شود.
-
شروع
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوایل، بدو، عنفوان، مقدمه، نخست ≠ ختم
-
اوان
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوایل، اول، بدو، عنفوان، نخست ≠ پایان
-
ابتدا
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، اوان، اوایل، اول، بدو، شروع، عنفوان، مطلع، نخست ≠ انتها
-
اوایل
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوایل، اوان، اول، بدو، شروع، عنفوان ≠ اواخر
-
بدو
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، اوان، اول، شروع، عنفوان، مقدمه، نخست ≠ پایان، خاتمه، ختم
-
اول
واژگان مترادف و متضاد
آغاز، ابتدا، ازل، اوان، اوایل، بدو، عنفوان، غره، نخست، یکم ≠ آخر، انتها
-
آغاز
واژگان مترادف و متضاد
ابتدا، اوان، اوایل، اول، بدایت، بدو، سرآغاز، شروع، عنفوان، فاتحه، مبدا، مطلع، مقدمه، نخست ≠ پایان
-
معجة
لغتنامه دهخدا
معجة. [ م َ ج َ ] (ع اِ) آغاز هر چیز. || خوبی هر چیز. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || عنفوان جوانی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اطروان
لغتنامه دهخدا
اطروان . [ اُ رُ ] (ع اِ) اطروان الشباب ؛ آغاز جوانی . شروع جوانی . (از منتهی الارب ). عنفوان جوانی . اول و غلواء جوانی . (از اقرب الموارد).