عنکباةلغتنامه دهخداعنکباة. [ع َ ک َ ] (ع اِ) عنکبوت ماده . (از اقرب الموارد). عنکبوت و تننده . (ناظم الاطباء). رجوع به عنکبوت شود.
انقباعلغتنامه دهخداانقباع . [اِ ق ِ ] (ع مص ) پنهان شدن و درآمدن مرغ در آشیانه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). داخل شدن پرنده در آشیانه ٔ خود. (از اقرب الموارد).
عنکبةلغتنامه دهخداعنکبة. [ ع َ ک َ ب َ ] (ع اِ) مؤنث عنکب . (منتهی الارب ). رجوع به عنکب شود. ماده ٔ عنکبوت . (از اقرب الموارد).
انقباءلغتنامه دهخداانقباء. [ اِ ق ِ ] (ع مص ) نهان و پوشیده گردیدن . (منتهی الارب ). پنهان و پوشیده گردیدن . (ناظم الاطباء). استخفاء. (از اقرب الموارد).
عنکباءلغتنامه دهخداعنکباء. [ ع َ ک َ ] (ع اِ) مؤنث عنکبوت . (منتهی الارب ). عنکبوت و تننده . (ناظم الاطباء).
عناکیبلغتنامه دهخداعناکیب . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عَنکب ، عَنکبة، عَنکباة و عَکنَباة. (از المنجد). رجوع به عنکب ، عَنکبة، عنکباة و عکنباة شود.
عناکبلغتنامه دهخداعناکب . [ع َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ عنکبوت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : مقام غوانی گرفته نوایح بساط عنادل سپرده عناکب . حسن متکلم .رجوع به عنکبوت شود. || ج ِ عَنکَب ، عَنکبة، عَنکَ