عهده بندیلغتنامه دهخداعهده بندی . [ ع ُ دَ / دِ ب َ ] (حامص مرکب ) زمانی که برای پرداختن وام معین و برقرار کرده اند. (ناظم الاطباء).
احدیهلغتنامه دهخدااحدیه . [ اَ ح َ دی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، اِ) درمهای قل هواللهی ، و آن نوعی مسکوک سیمین است در قدیم .
احدیهلغتنامه دهخدااحدیه . [ اُ ح ُ دی ی َ ] (اِخ ) نام سال سیم هجرت رسول صلوات اﷲ علیه به مدینه و آن مطابق با سال شانزدهم بعثت است و غزوه ٔ احد در آن سال روی داده است .
تولیتفرهنگ فارسی عمید۱. عهدهداری امور املاک موقوفه.۲. [قدیمی] عهدهدار شدن.۳. [قدیمی] سرپرستی و رسیدگی امری را به عهدۀ کسی سپردن.