عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارضة. (از منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). رجوع به عارضة شود. || اتفاقات و حادثه ها و حوادث . (ناظم الاطباء) : رفتن بر درجات شرف بسیارمؤونت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض . (کلیله و دمنه ). در عوار
هوارتلغتنامه دهخداهوارت . (اِخ ) کلمان (1854-1926 م .). از خاورشناسان فرانسوی زبان است که در ژورنال آسیایی مقالاتی در باب آثار ادبی ایران و به خصوص حروفیه دارد و نیز تحقیقات دیگری درباره ٔ مشرق زمین کرده است . رجوع به ج <span
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع َ رِ ] (اِخ ) آن را عوارض الرُجّاز گویند، و آن نام شهری است . (از معجم البلدان ).
پرواز همترازcontour flying, hedge-hoppingواژههای مصوب فرهنگستانپروازی که در آن هواگرد در ارتفاع پایین و متناسب با عوارض زمین، پرواز میکند
سامانۀ عارضهگریزterrain-avoidance systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با نشان دادن عوارض زمین به خلبان امکان احتراز از برخورد را فراهم میکند اختـ . ساعگ
رادار هوابُرد پهلونگرside-looking airborne radarواژههای مصوب فرهنگستانرادار هواپایه که در زاویۀ قائم نسبت به محور هواپیما جستوجو میکند و تصویر اهداف متحرک و عوارض زمین را برای خلبان فراهم میآورد
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارضة. (از منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). رجوع به عارضة شود. || اتفاقات و حادثه ها و حوادث . (ناظم الاطباء) : رفتن بر درجات شرف بسیارمؤونت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض . (کلیله و دمنه ). در عوار
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع َ رِ ] (اِخ ) آن را عوارض الرُجّاز گویند، و آن نام شهری است . (از معجم البلدان ).
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) کوهی است به بلاد طی ، و در آن است قبر حاتم طائی . (از منتهی الارب ). عَلَم مرتجل است کوهی را در بلاد طی ٔ که گویند قبر حاتم در آنجاست ، و گویند آن کوهی است ازآن ِ بنی اسد. و نیز گفته اند «قنا» و «عوارض » دو کوهست ازآن ِ بنی فزارة. و صحیح آن است که آن
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع َ رِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عارضة. (از منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (اقرب الموارد). رجوع به عارضة شود. || اتفاقات و حادثه ها و حوادث . (ناظم الاطباء) : رفتن بر درجات شرف بسیارمؤونت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض . (کلیله و دمنه ). در عوار
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع َ رِ ] (اِخ ) آن را عوارض الرُجّاز گویند، و آن نام شهری است . (از معجم البلدان ).
عوارضلغتنامه دهخداعوارض . [ ع ُ رِ ] (اِخ ) کوهی است به بلاد طی ، و در آن است قبر حاتم طائی . (از منتهی الارب ). عَلَم مرتجل است کوهی را در بلاد طی ٔ که گویند قبر حاتم در آنجاست ، و گویند آن کوهی است ازآن ِ بنی اسد. و نیز گفته اند «قنا» و «عوارض » دو کوهست ازآن ِ بنی فزارة. و صحیح آن است که آن