عواقلغتنامه دهخداعواق . [ ع َ واق ق ] (ع اِ) عواق النخل ؛ نهال ریزه ٔ خرما. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
عواقلغتنامه دهخداعواق . [ ع ُ ] (ع اِ) آوازی است که از شکم ستور برآید وقت رفتار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). صوتی است که از شکم دابه خارج میشود هنگام راه رفتن . (از اقرب الموارد). عَویق . رجوع به عویق شود.
حوائکلغتنامه دهخداحوائک . [ ح َ ءِ ] (ع ،اِ) ج ِ حائکة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بافندگان . نساجان . جولاهان . (ناظم الاطباء). رجوع به حائکه شود. || ج ِ حائک . مرد بافنده . (آنندراج ).
حواقلغتنامه دهخداحواق . [ ح َ واق ق ] (ع اِ) ج ِ حاقه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلاهای سخت . (منتهی الارب ). رجوع به حاقه شود.
عوایقلغتنامه دهخداعوایق . [ ع َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) صورتی از عوائق است که ج ِ عائق باشد. رجوع به عوائق شود.
عواقللغتنامه دهخداعواقل . [ ع َ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاقل . (ناظم الاطباء). رجوع به عاقل شود. || ج ِ عاقلة. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به عاقلة شود.
عواقیللغتنامه دهخداعواقیل . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عاقول . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عاقول شود.- عواقیل الامور ؛ کارهای سخت و درهم پیچیده . (آنندراج ). پیچیدگی و درهم برهمی کارها. (ناظم الاطباء).
عواقللغتنامه دهخداعواقل . [ ع َ ق ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاقل . (ناظم الاطباء). رجوع به عاقل شود. || ج ِ عاقلة. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به عاقلة شود.
عواقیللغتنامه دهخداعواقیل . [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عاقول . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عاقول شود.- عواقیل الامور ؛ کارهای سخت و درهم پیچیده . (آنندراج ). پیچیدگی و درهم برهمی کارها. (ناظم الاطباء).
اعواقلغتنامه دهخدااعواق . [ اَع ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عَوق و عُوق ، مرد بی خیر و آنکه از خیر بازدارد مردم را و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
اعواقلغتنامه دهخدااعواق . [ اِع ْ ] (ع مص ) سپری شدن . (ناظم الاطباء): اعوق بی الدابة او الزاد اعاقة؛ سپری شد. (منتهی الارب ). از سفر بازماندن : اعوق بی الدابة او الزاد اعواقاً؛ قطع؛ ای عجزت عن السفر. (از اقرب الموارد).