ابطاءلغتنامه دهخداابطاء. [ اَ طَءْ ] (ع ن تف )کندتر. درنگی تر. دیرآینده تر. دیرنده تر : ابطاء من غراب نوح . ابطاء من فِنْد.ابطاء من مهدی الشیعة.
ابطاءلغتنامه دهخداابطاء. [ اِ ] (ع مص ) درنگ کردن .درنگی شدن . آهستگی کردن . پس انداختن کاری را. درنگ آوردن . دیر کردن . دیر آمدن . || کاهل شدن . کاهل ساختن . کاهل چاروا شدن . کاهل شدن چاروا کسی را.
ارویلغتنامه دهخدااروی . [ اَ وا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رَی ّ و رِوی ̍. سیراب تر.- امثال : اروی من الحوت . اروی من النعامة ؛ لانها ترید الماء فان رائته شربته عبثاً. اروی من النمل </spa
قدرةلغتنامه دهخداقدرة. [ ق ُ رَ ] (ع مص ) قدرت . توانستن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) توانائی . (آنندراج ). || قدرت در اصطلاح علم کلام تمام ارباب ملل مختلف متفقند در آنکه حق تعالی و تقدس قادر است ، یعنی فاعل به اختیار است . اگر خواهد فعل کند، و اگر نخواهد ترک کندبه حسب دواعی مختلفه و مذهب فلا
اصول مذهبلغتنامه دهخدااصول مذهب . [ اُ ل ِ م َ هََ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) برحسب عقیده ٔ امامیه ، علاوه بر توحید و نبوت و معاد که از اصول دین اسلام بشمار میروند به دو اصل دیگر نیز باید اعتقاد داشت که عبارتند از عدل و امامت . و اینک به بحث در پیرامون عدل پرداخته میشود: عدل در لغت به معنی برابری م