عیاضیلغتنامه دهخداعیاضی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به عیاض ، و او جدی است جاهلی . ابوبکر محمدبن احمد انصاری عیاضی که از فضلا و فقهای سمرقند بود به وی منسوب است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
هادی طناب حوضچهwarping chockواژههای مصوب فرهنگستانهادی طنابی که در کنارۀ حوضچه نصب شده است و برای گذراندن و هدایت طناب از آن استفاده میکنند
سردرِ بارگُنجcontainer door header, header bar, container headerواژههای مصوب فرهنگستانقاب بالایی چارچوب درِ بارگُنج
حادیلغتنامه دهخداحادی . (ع ص ) آنکه شتران را حُدی خواند. آنکه برای اشتر خواند تا نیک رود. هزیز؛ بنشاط آوردن حادی شتران را بسرود. || راننده . سائق . ساربان .
سنجدبولغتنامه دهخداسنجدبو. [ س ِ ج ِ ] (اِ مرکب ) سنجدبوی . نام نوعی از گیاه . (برهان ) (از فرهنگ رشیدی ) (صحاح الفرس ) : دادش اندر باغ سنجدبوی بوی با می گلگون بسنجد بوی بوی .عیاضی .
تربیت دادنلغتنامه دهخداتربیت دادن . [ ت َ ی َ دَ ] (مص مرکب ) پرورش دادن . آموختن . پروردن : تا طفل رضیع را که رشک گل ربیع بود چون صبا تربیت میداد. (سندبادنامه ص 151). || تفقد کردن . برتری دادن : اگر مسعود ناصر تر
باخرزیلغتنامه دهخداباخرزی . [ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن ، علی بن الحسن بن ابی الطیب (437 هَ . ق . / 1074 م .). مورخ ، و از ادباء و شعراء و نویسندگان و از مردم باخرز خراسان است ودر اندلس کشته شد. از