پنج عیب شرعیلغتنامه دهخداپنج عیب شرعی . [ پ َ ع َ/ ع ِ ب ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از سرقت وزنا و مَیْسر و شرابخواری و دروغ گوئی . (آنندراج ).
عیبفرهنگ مترادف و متضاد۱. آهو، صدمه، علت، فساد، منقصت، نقصان، نقص، نقیصه، وصمت ۲. تقصیر، خرده، خطا ۳. بدی، زشتی، شایبه، معرت ۴. رسوایی، عار
عیبدیکشنری فارسی به انگلیسیblame, blemish, blot, defect, demerit, disfigurement, drawback, failing, fault, flaw, impairment, imperfection, malfunction, Mark, shortcoming, spot, stain, sti
پنج عیب شرعیلغتنامه دهخداپنج عیب شرعی . [ پ َ ع َ/ ع ِ ب ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از سرقت وزنا و مَیْسر و شرابخواری و دروغ گوئی . (آنندراج ).
اثیرلغتنامه دهخدااثیر. [اَ ] (اِخ ) اومانی . اثیرالدین . دولتشاه در تذکره ص 172 آرد: او مردی خوش طبع و فاضل بوده و دیوان او مشهور است و در علم شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بود و ا
رندلغتنامه دهخدارند. [ رِ / رَ ] (ص ، اِ) مردم محیل و زیرک . (برهان قاطع). زیرک و محیل . (آنندراج ). غدار و حیله باز و زیرک .(ناظم الاطباء). شاطر. (زمخشری ) (دهار). ج ، رُنود،
معاملهلغتنامه دهخدامعامله . [ م ُ م َ ل َ /م ُ م ِ ل ِ ] (از ع ، اِمص ) با هم عمل کردن و کار کردن . (غیاث ) (آنندراج ). || داد و ستد کردن . بازارگانی کردن . سوداگری کردن . (یادداش
جدللغتنامه دهخداجدل . [ ج َ دَ ] (ع اِمص ) خصومت ، اسم است جدال را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سختی دشمنی . (از شرح قاموس ). سختی و لداد در خصومت . (از قطر المحیط). پیکار.