عیسی هر دردلغتنامه دهخداعیسی هر درد. [ سی ِ هََ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب انگور. (آنندراج ). شراب . (انجمن آرا). می و شراب انگوری . (ناظم الاطباء) : آن شاهد رخ زرد کو
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) ابن موسی . از رجال اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری است . وی در دوره ٔ ناصرالدین شاه قاجار وزیر تهران بود و بسال 1310 ه
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) (میرزا...) مشهوربه میرزا بزرگ قائم مقام . از وزرای فتحعلی شاه ، و پدرمیرزا ابوالقاسم قائم مقام . رجوع به قائم مقام شود.
عیسیلغتنامه دهخداعیسی . [ سا ] (اِخ ) ابن خالدبن ولید، از فرزندان حارث بن هشام مخزومی ، مکنی به ابوسعد. وی از شعرای نیکوپرداز بغداد بود و دعبل خزاعی را هجو کرد. عیسی در حدود سال
رخ زردلغتنامه دهخدارخ زرد. [ رُ زَ ] (ص مرکب ) زردرخ . زردروی . که روی زرددارد. که دارای رخساری زرد است . زردرو : به رادی کشد زفت و بد مرد راکند سرخ چون لاله رخ زرد را. اسدی .آن ج
تریاقلغتنامه دهخداتریاق . [ ت َ / ت ِرْ ] (معرب ، اِ) معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف ، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باش
جام جملغتنامه دهخداجام جم . [ م ِ ج َ ] (اِخ ) پیاله ٔ جمشید که ساخته ٔ حکما بود. از هفت فلک در او معاینه و مشاهده کردی . (شرفنامه ٔ منیری ). پیاله ٔ جم و پیاله یا آئینه ٔ سلیمان
بادهلغتنامه دهخداباده . [ دَ / دِ ] (اِ) شراب ، چه باد غرور در سر می آورد. (رشیدی ). شراب ،چه باد بمعنی غرور آمده و هاء نسبت است . (غیاث ). شراب . (ناظم الاطباء). بمعنی مسکری اس
کولغتنامه دهخداکو. (ق ، ادات پرسش ) کجاست ؟ (فرهنگ فارسی معین ). در چه جاست ؟ اَین َ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پهلوی ، کو (=کجا). اوستایی ، کو. فرق میان کو و کجا این است ک