عیضفوطلغتنامه دهخداعیضفوط. [ ع َ ض َ ] (ع اِ) کرمکی است سپید که بدان انگشتان زنان را تشبیه کنند. (ناظم الاطباء). جنبنده ای است کوچک و سپید و نرم که انگشتان دختران را بدان تشبیه کنند. و گویند آن «عظاء» نر باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به عظاء شود. و گویند آن از دواب ومرکوب های جن است . (از اقرب
عضفوطلغتنامه دهخداعضفوط. [ ع ُ ] (ع اِ) به معنی عضرفوط است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عضرفوط شود.
عذفوطلغتنامه دهخداعذفوط. [ ع ُ ] (ع اِ) کرمکی است سپیدنازک که بدان انگشتان دختران ملیح را تشبیه کنند. (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط) (از منتهی الارب ).
اضافت اليدیکشنری عربی به فارسیگذشته از اين , وانگهي , بعلا وه , نزديک , کنار , درکنار , ازپهلو , ازجلو , درجوار