غوطیونلغتنامه دهخداغوطیون . [ طی یو ] (اِخ ) ج ِ مذکر سالم عربی غوطی در حال رفع. طایفه ٔ گت که ملت آلمان را تشکیل میدهند. رجوع به گت و اعلام المنجد شود.
غیثیونلغتنامه دهخداغیثیون . [ غ َ ثی یو ](اِخ ) نام گروهی در یمن که به ابوالغیث بن جمیل یکی از اولیای مشهور خودشان منسوبند. (از تاج العروس ).
غیتانلغتنامه دهخداغیتان . [ غ َ ] (ع اِ) صاحب اقرب الموارد گوید:نوعی ماهی است ، و فریتاگ این لغت را از کتابی در وصف حیوان نقل کرده است و من آن را ندیده ام - انتهی .