غتفرلغتنامه دهخداغتفر. [ غ ُ ف َ] (ص ) به معنی غت است که جاهل و ابله و احمق و نادان باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گول واحمق . (فرهنگ رشیدی ). رجوع به غُت و غُتفَره شود.
غتفرهفرهنگ فارسی عمید۱. ابله؛ احمق؛ نادان.۲. بدکار: ◻︎ دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در مِنّت توانَد چه زیرک چه غتفره (سوزنی: ۸۳).
غتفرهلغتنامه دهخداغتفره . [ غ َ ف َ رَ ] (ص ) همان غُتفره است . (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به غُتْفَره شود.
غتفرهلغتنامه دهخداغتفره . [ غ ُ ف َ رَ / رِ ] (ص ) غت . غُتفر. نادان . جاهل . احمق . ابله . (برهان قاطع). گول و احمق . (فرهنگ رشیدی ). گول و نادان .(آنندراج ). سفیه . مقابل زیرک . غُدفَره : جملگی را خیالهای محال کرده مانند غتفره
غتفرهفرهنگ فارسی عمید۱. ابله؛ احمق؛ نادان.۲. بدکار: ◻︎ دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در مِنّت توانَد چه زیرک چه غتفره (سوزنی: ۸۳).
غتفرهلغتنامه دهخداغتفره . [ غ َ ف َ رَ ] (ص ) همان غُتفره است . (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به غُتْفَره شود.
غتفرهلغتنامه دهخداغتفره . [ غ ُ ف َ رَ / رِ ] (ص ) غت . غُتفر. نادان . جاهل . احمق . ابله . (برهان قاطع). گول و احمق . (فرهنگ رشیدی ). گول و نادان .(آنندراج ). سفیه . مقابل زیرک . غُدفَره : جملگی را خیالهای محال کرده مانند غتفره