غذاخوریلغتنامه دهخداغذاخوری . [ غ ِ / غ َ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) غذا خوردن . طعام خوردن . اغتذاء. || متعلق به غذا. مخصوص طعام : قاشق غذاخوری . میز غذاخوری . خانه های غذاخوری . اتاق غذاخوری .
غذاخوریفرهنگ فارسی معین( ~ . خُ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مکانی معمولاً سرپوشیده برای خوردن غذا (کافه ، رستوران و...).
غذاخوریrestaurantواژههای مصوب فرهنگستانمکانی عمومی برای عرضۀ غذا و نوشابه و دیگر خدمات پذیرایی متـ . رستوران
بامغذاخوریroof-top restaurant/ rooftop restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوری واقع بر بام یک ساختمان متـ . بامرستوران
غذاخوری کارکنانstaff restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوری ویژۀ کارکنان مهمانخانه/ هتل یا باشگاه یا دیگر سازمانهای خدماتی متـ . رستوران کارکنان
غذاخوری با خدمات کاملfull-service restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوریای که در آن سه وعده غذای کامل و انواع نوشیدنیها و پذیرایی سرِمیز عرضه میشود متـ . رستوران با خدمات کامل
غذاخوری با منوی کاملfull-menu restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوریای که صورتغذای آن شامل تعداد زیادی، دستِکم ده غذای اصلی است و بنا بر سفارش طبخ میشود متـ . رستوران با منوی کامل
غذاخوری با منوی محدودlimited-menu restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوری با غذا و خدمات محدود متـ . رستوران با منوی محدود
غذاخوری بزرگmega restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوریای بسیار بزرگ گاه با تزیینات پرزرقوبرق که مورد استقبال مردم است متـ . رستوران بزرگ
بامغذاخوریroof-top restaurant/ rooftop restaurantواژههای مصوب فرهنگستانغذاخوری واقع بر بام یک ساختمان متـ . بامرستوران