غذای پیشازناهارگویش اصفهانی تکیه ای: dehungira طاری: pišnehâri طامه ای: čâšduna طرقی: čâšda کشه ای: --------- نطنزی: čâšduna
ناسازگارلغتنامه دهخداناسازگار. (ص مرکب ) هر آنچه سازگاری و موافقت ندارد. (ناظم الاطباء). تندخوی . بدمزاج . (شمس اللغات ).ناموافق . ستیزه جو. بدسلوک . ناملایم . دشمن خو. که سازگار نی
اطریةلغتنامه دهخدااطریة. [ اَ/ اِ ی َ ] (ع اِ) ماهیچه که نوعی از طعام اهل شام است . لا واحد له . و بعضی همزه را بکسر خوانند تا موافق بنای مفرد باشد. (منتهی الارب ). رشته ای که از
طبعسازلغتنامه دهخداطبعساز. [ طَ ] (نف مرکب ) سازگار با مزاج . مساعد با طبیعت . موافق با مزاج : به گوش آواز هر مرغی لطیف و طبعساز آیدبدست می ز شادی هر زمان بانگ جواز آید. فرخی .تا
بابفرهنگ انتشارات معین(ص .) 1 - درخور، شایسته ، لایق . 2 - مرسوم ، معمول . ؛ ~ طبع مطابق طبع . ؛ ~ دندان هر چیز موافق با ذوق ، غذای مطابق سلیقه .
کرنبالغتنامه دهخداکرنبا. [ ک َرَم ْ ] (اِ مرکب ) کرنب با. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). آش کلم را گویند چه اصل آن «کرنب با» است و «با» بمعنی آش باشد. (آنندراج ) (برهان ). آش کلم . (ناظم