لغتنامه دهخدا
غرنج . [ غ َ رَ ] (اِ) ارزن کوفته . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی به نقل از نسخه ٔ چ عباس اقبال ص 74). || جو. شعیر. (ناظم الاطباء). || بلغور. (فرهنگ شعوری ). || آش جو. (ناظم الاطباء). || آش بلغور. || چنگال کجی که با آن نان یا گوشت را از تنور در