خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غزغند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غزغند
لغتنامه دهخدا
غزغند. [ غ َ غ َ ] (ترکی ، اِ) دیگ طعام پزی . (برهان قاطع) (آنندراج ). غزغن . غزغان . (برهان قاطع). || پوستی غیرکیمخت و ساغری که از آن کفش و پای افزار سازند. (برهان قاطع) (آنندراج ). غزغن . (برهان قاطع).
-
واژههای همآوا
-
قزغند
لغتنامه دهخدا
قزغند. [ ق َ غ ُ ] (اِخ ) از دههای سمرقند است .(معجم البلدان ). سمعانی در انساب گوید: گمان میرود که از دههای سمرقند بوده باشد، و جماعتی بدان منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به قزغندی شود.
-
قزغند
لغتنامه دهخدا
قزغند. [ ق ُ غ ُ ] (اِ) بار درخت پسته است و آن را مغز نمیباشد و بدان پوست را دباغت کنند. گویند درخت پسته یک سال پسته ٔ مغزدار و یک سال بی مغز بار می آورد. (برهان ).
-
قزغند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹فزغند، بزغند، پژغند، بزغنج› qozqo(a)nd میوۀ بیمغز نوعی درخت پسته که با آن پوست حیوانات را دباغت میکنند.
-
جستوجو در متن
-
غزغن
فرهنگ فارسی معین
(غَ غَ) (اِ.) = غزغند: پوست غیر کیمخت که از آن کفش دوزند.
-
غرغند
لغتنامه دهخدا
غرغند. [ غ َ غ َ ] (اِ) پوست غیر کیمخت و ساغری . (برهان قاطع) (از آنندراج ). غرغن . غزغن . غزغند. (برهان قاطع).
-
غزغن
لهجه و گویش گنابادی
ghezghan در گویش گنابادی خراسان دیگ بزرگ که در آن شیره انگور میپزند ، دیگ خوراک پزی. غزغان. غزغند
-
غرغان
لغتنامه دهخدا
غرغان . [ غ َ ] (اِ) آواز مهیب . (آنندراج ). || در ناظم الاطباء به معنی دیگ آشپزی آمده است و در فرهنگهای دیگر به این معنی دیده نشد و در صورتی که صحیح باشد تلفظی از غزغن ، غزغند (دیگ ) است .
-
غرغن
لغتنامه دهخدا
غرغن . [ غ َ غ َ ] (اِ) پوستی باشد غیر کیمخت و ساغری ، و از آن هم کفش دوزند، به کسر ثالث هم آمده است . و با زای نقطه دار هم گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج ). غرغند. غزغن . غزغند. (برهان قاطع).
-
غزغان
لغتنامه دهخدا
غزغان .[ غ َ ] (ترکی ، اِ) دیگ طعام پزی . غزغن . غزغند : و هرسال به بهانه ٔ ایلچیان چندین هزار زیلو و جامه ٔ خواب و غزغان و اوانی و آلات مردم میبردند. (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 250). زیلو و جامه ٔ خواب و غزغان و دیگر آلات از خانه ٔ مردم جهت ایلچیان ...