خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غسق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غسق
/qasaq/
معنی
تاریکی؛ تاریکی اول شب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غسق
لغتنامه دهخدا
غسق . [ غ َ ] (ع مص ) باران ریزه باریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غَسَقان . (منتهی الارب ). || غسق لبن ؛ ریزان گردیدن شیر از پستان . نیک تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت تاریک شدن شب . (اقرب الموارد). غَسَق . غَسَقان . (منتهی الارب )....
-
غسق
لغتنامه دهخدا
غسق . [ غ َ س َ ] (ع مص ) نیک تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت تاریک شدن . (اقرب الموارد). تاریک شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). تاریک شدن شب . (مصادر زوزنی ). || (اِ) تاریکی اول شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). اول تاریکی ...
-
غسق
فرهنگ فارسی معین
(غَ سَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) تاریک شدن شب . 2 - (اِ.) تاریکی اول شب .
-
غسق
دیکشنری عربی به فارسی
تاريک وروشن , هواي گرگ وميش , هنگام غروب , تاريک نمودن
-
غسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qasaq تاریکی؛ تاریکی اول شب.
-
واژههای مشابه
-
غَسَقِ
فرهنگ واژگان قرآن
اولين مرحله از ظلمت و تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
واژههای همآوا
-
غَسَقِ
فرهنگ واژگان قرآن
اولين مرحله از ظلمت و تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )
-
جستوجو در متن
-
تاریک وروشن
دیکشنری فارسی به عربی
غسق
-
هنگام غروب
دیکشنری فارسی به عربی
غسق
-
تاریک نمودن
دیکشنری فارسی به عربی
غسق
-
هوای گرگ ومیش
دیکشنری فارسی به عربی
شفق , غسق
-
غَاسِقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ابتداي تاريکي شب (کلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است که تاريکي شب فرا رسيد ، و غاسق شب ، آن ساعتي است که شفق و سرخي سمت مغرب ناپديد شود . )