لغتنامه دهخدا
غضنفر. [ غ َ ض َ ف َ ] (اِخ ) کله جاری (مولانا...کله جاری ) . آذر در آتشکده آرد: اصل وی از قریه ٔ کلجار من قری دار المؤمنین است . اکثر اوقات در کاشان بوده . این اشعار از اوست :امروز هرکه بود ز ما سرگران گذشت دوشت مگر ز ما گله ای بر زبان گذشت .و نیز گوید:من بی