غطسلغتنامه دهخداغطس . [ غ َ ] (ع مص ) فرورفتن در آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انعماس . || زیر آبی رفتن . (دزی ج 2 ص 216). || فروبردن در آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غمس . (اقرب الموارد). به آب فروبردن کسی را. (تاج المص
غطیسلغتنامه دهخداغطیس . [ غ ِطْ طی ] (ع اِ) به معنی غَطّاس (مرغ ) است . (از دزی ج 2 ص 217). رجوع به غَطّاس شود.
غطشلغتنامه دهخداغطش . [ غ َ ] (ع مص ) غطش لیل ؛ تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). تاریکی . (دزی ج 2 ص 217). || غطش کسی ؛ آهسته رفتن او از بیماری یا پیری . (از منتهی الارب ) (آنندراج ): غطش فلان غطشاً؛
غطشلغتنامه دهخداغطش . [ غ َ طَ ] (ع اِمص ) سستی بینایی با سیلان اشک اکثر اوقات یا همواره . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
غطوسلغتنامه دهخداغطوس . [ غ َ ] (ع ص ) بسیار پیشرو و اقدام کننده در سختی و جنگها. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
غطسةلغتنامه دهخداغطسة. [ غ َ س َ ] (ع مص ) عمل فرورفتن در آب به طور کامل . ج ، غَطَسات . (دزی ج 2 ص 216).
غطسةلغتنامه دهخداغطسة. [ غ َ س َ ] (ع مص ) عمل فرورفتن در آب به طور کامل . ج ، غَطَسات . (دزی ج 2 ص 216).
اغطسدیکشنری عربی به فارسیفرو بردن , زير اب کردن , پوشاندن , غوطه دادن , غسل ارتماسي دادن(براي تعميد) , دراب فرو بردن , غوطه ورساختن , مخفي کردن