غفراﷲ لهلغتنامه دهخداغفراﷲ له . [ غ َ ف َ رَل ْ لا هَُ ل َه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) یعنی خدای گناه او را ببخشد. این جمله را در مقام دعا درباره ٔ غایب به کار برند.
غفراﷲ لکلغتنامه دهخداغفراﷲ لک . [ غ َ ف َ رَل ْلا هَُ ل َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) یعنی خدای گناه ترا ببخشد. این جمله را در مقام دعا و خطاب گویند.
غفریلغتنامه دهخداغفری . [ غ َ ] (اِ) شعوری در لسان العجم (ج 2 ورق 186ب ) گوید: غفری مانند غفر به معنی درد شدید است ، کذافی المجمع. ناظم الاطباء آرد: غَفَری ؛ رنج و آزار.
غفیریلغتنامه دهخداغفیری . [ غ َ را ] (ع اِ) جماءالغفیری ، لغتی است در جم الغفیر. رجوع به غفیر و جم الغفیر شود.
غفاریلغتنامه دهخداغفاری . [ غ َف ْ فا ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان ، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است . و 6 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" d