لغتنامه دهخدا
کنغال . [ ک ِ ] (ص ) کنغاله . (فرهنگ فارسی معین ). امردباز وغلام باره و در اصل کنک غال بود یعنی امرد را می غلطاند. (فرهنگ رشیدی ). کنک به معنی امرد کنده است و غالیدن غلطانیدن و کنک غال غلطاننده و زیر و بالاکننده ٔ کنک ، یعنی امردباز و لوطی . کاف دوم کنک محذوف شده کنغال و کنغا